مُنَقَّش

وبلاگی منقش به روزهایم

مُنَقَّش

وبلاگی منقش به روزهایم

دردانه نوشت :

مُنَقَّش؛ یادبودی برای آینده
در فرستادن صلوات مشارکت کنید

صلوات
=

متاسفانه امکان درج خودکار کادر جستجو یا جعبه دنبال کنندگان در این قالب وجود ندارد، لطفا برای درج از حالت دستی استفاده نمایید.
موضوعات
بایگانی
آخرین مطالب

مدت‌هایی می‌گذرد و تو نمی‌دانی که چگونه گذشته است. چرا که تو در آن لحظه‌ها نبوده‌ای و نخوانده‌ای. از رنگ و خیال زندگانی. و از هرچه که عطر او را می‌دهد. 

مدت‌ها با یک هویت ماندن، یک احساس خوشایند دارد و یک وابستگی ایجاد می‌کند. هرچند که انتخاب لفظ مستر یا انتخاب تصویر پروفایلِ بلاگ، با فکر و تأمل نبوده، اما هنوز پای حرف‌هایم را با «مستر مرادی» امضا می‌زنم و تصویر پروفایل‌هایم را همین آبیِ خوش‌رنگی می‌گذارم که در یک نیمه‌شب سرد و زمستانی کاملاً ناخودآگاه انتخابش کردم! می‌دانم که برایم سخت خواهد بود ترک این آدرس ماندگار و این اسمِ غیرمستعار! می‌دانم که عادت به فضای جدید و یا حتی ساخت یک دنیای جدید، سخت خواهد بود و شاید رغبتی نماند در آخر! اما آن‌چیزی که در تمام تجربه‌ی نوشتن و یا خواندن در چشم‌هایم برق می‌زند این است که نباید ناخوشایندهای ساختگی را تحمل کرد. هرچه را که آزار می‌دهد نباید از بین برد اما آن آزاردهنده‌ای را که آینده‌بینی‌ات می‌گوید آسیب می‌زند باید از دستش راحت شد و این هویت، به همان آزاردهنده‌ای می‌ماند که می‌تواند مشکل‌ساز باشد. نه از باب دیگران که از باب خود و فکر و خیالات. که بماند.

حتی ثانیه‌ای به حذف فکر نکرده‌ام. این بنا می‌ماند با همه‌ی مطالبش - البته در حالت پیش‌نویس - تا شاید همان یادبودی شود که روزی سنگ قبرم را نقش می‌زند.

عنوان وبلاگم را دوست می‌دارم. از آن عنوان‌هایی‌ست که دیر پیدا می‌شوند و سخت بر دل می‌نشینند.

و دیگر شرح این که امیدوارم همه‌ی شمایی که روزی روزگاری گذری بر این متروکه‌ی مخروبه کردید و چراغی را روشن نمودید، عاقبت‌به‌خیر و سلامت باشید و هزاران سال و حتی میلیون‌ها قرن در زیر سایه‌ی عنایت الهی زندگی کنید و راضی باشید به رضایش. 

+ کامنت‌های این پست، به‌صورت خصوصی، تا بیست‌ویک روز باز می‌ماند و و اگر حرفی و دردودلی و سخن آخری و چیزی باقی بود؛ می‌شنوم :) 

  • موافقین ۵۴
  • ۱۶ دی ۹۶ ، ۱۸:۳۰
  • Mr. Moradi
up